10 فیلم برتر با موضوع بیماریهای همه گیر مرگبار

تصویر حزن انگیزی است وقتی در قاب تلویزیون یا روی پرده عریض سینما میبینید که نسل بشریت رو به انحطاط و نابودی است. این تصاویر چه بعدها به واقعیت تبدیل شوند و چه همانطور تخیلی و در نوارهای هشت میلیمتری باقی بمانند میتوانند هر آدمی را تحت تاثیر خود قرار بدهند و ترسی را به جان او بیندازند که حتی باعث میشود زندگی نکبتبارش شیرین جلوه کند. شاید همین ترس هم باعث شده خیلی از فیلمسازان مشهور و غیرمشهور سینمای جهان سراغ سوژههایی بروند که چنین تصویری را در دل خود دارند و یکی از این تصویرها به خودی خود به واژه «همهگیر» یا پاندمیک ختم میشود؛ بیماری که یک آن به جان آدمها میافتد تا در مدت زمان کمی هیچ بشری روی زمین نماند یا ویروسی که مانند خوره ذات انسانی آنها را میبلعد و آنها را تبدیل به موجوداتی وحشی و خونخوار میکند. هر چه باشد این سوژه و بهتر بگوییم این دغدغه که دقیقا چه اتفاقاتی میتواند در پس این حوادث بیفتد، باعث شده استیون سودربرگ، کارگردان نام آشنای سینمای آمریکا و جهان که خیلیها او را با فیلمهای مشهوری همچون«قاچاق» و سری فیلمهای «اوشن» میشناسند در فیلم جدیدش «شیوع» (Contagion)،سراغ این موضوع جذاب  برود و البته بهانه خوبی هم برای ما بسازد تا سراغ ده فیلم برتر این سوژه برویم و آنها را برای شما معرفی کنیم.

 

قهرمانی که افسانه شد

 

نام فیلم: من افسانه هستم

کارگردان: فرانسیس لورنس

بازیگران: ویل اسمیت، آلیس بارگا، چارلی تاهان

تاریخ اکران: 14دسامبر 2007

«افسانه هستم» فرانسیس لورنس بدون هیچ مقدمهای شما را وارد جهنمی میکند که سر درآوردن از آن. کمی حوصله و صبر میخواهد و البته مقداری هم شجاعت. نوعی طاعون یا ویروس ناشناختهای مردم نیویورک را میکشد یا آنها را شبیه هیولاهایی میکند که در نگاه اول ترکیبی هستند از خونآشامها و زامبیها؛ چراکه مانند خونآشامها به نور حساسندو وفقط در تاریکی فعالیت میکنند اما مانند زامبیها تا به استخوان نرسند از خوردن دست نمیکشند. علاوه بر این موجوداتی قدرتمند و وحشی هستند که بوی آدمیزاد را از هزار فرسنگی تشخیص میدهند. قهرمان داستان دانشمندی است به نام رابرت نویل با بازی ویل اسمیت که همراه سگ وفادارش دنبال پادزهری میگردد تا هر چه زودتر بتوانند از شر این ماجرا و این جانورانی که

به شدت و برخلاف همنژادان سابقشان قدرت تفکر و تصمیمگیری دارند، خلاص شوند. نماهای لانگشاتی که در فیلم به نمایش در میآید به خوبی نشان میدهد تمام راههای ورودی شهر اعم از دریایی و زمینی توسط نظامیان بسته شده و تنها چند بازمانده مانند همین جناب دانشمند در شهر باقی ماندهاند که شبها میدان جنگی علیه هیولاها برای خود به راه میاندازند و روزها 

به دنبال آذوقه و تفریحاتی هستند مانند بازی گلف روی ناو جنگی که از کار افتاده.افسانه هستم، به خاطر اکشن پر زد و خوردش و البته کمی بیشتر به خاطر ویل اسمیتش توسط تماشاگران خوب تحویل گرفته شد و فروش 276 میلیون دلاری آن کمک کرد تا رده هفتم پرفروشترین فیلم سال 2007 را از آن خود کند. بعد از «آخرین مرد روی زمین» و «امگا من»، من افسانه هستم، سومین فیلمی است که از روی کتابی به همین نام و به قلم ریچارد مثیسون اقتباس شده.

 

رستگاری در گذشته

 

نام فیلم: 12میمون

کارگردان: تری گیلیام

بازیگران: بروس ویلیس، مادلین استوو، برد پیت، کریستوفر پلامر

تاریخ اکران: 29 دسامبر 1995

بدون شک یکی از بهترین فیلمهایتری ویلیامز محسوب میشود چراکه «12 میمون» اثری است که بیش از پیش، نام این کارگردان آمریکایی بر سر زبانها انداخت. ماجرای فیلم که در سال 1996 رخ میدهد، از جایی شروع میشود که 5 میلیارد انسان بر اثر ویروسی مرگبار کشته شدهاند و مابقی انسانها به پناهگاهی زیرزمینی برده میشوند تا بتوانند از دست این ویروس انسانساز در امان بمانند. بنابراین میشود 12میلیون را جزء فیلمهای «افترپاندمیک» قرار داد.

جیمز کول (بروس ویلیس) - قهرمان بختبرگشته فیلم- با اختراعی که شبیه ماشین زمان است باید به زمان وقوع حادثه برگردد، مقصر اصلی را شناسایی کرده و از دوباره اتفاق افتادن حادثه مرگبار آن جلوگیری کند. فضای متوهم فیلم، نماهای عجیب و گیجکننده و داستان در هم پیچیدهای که دیوید پیپل و جنت پیپل آن را از از روی فیلم کوتاه فرانسوی به نام La jetéeبه کارگردانی کریس مارکر برداشت کردهاند، همگی دست روی دست میگذراند تا یکی از تلخترین فیلمهای سابژانر پاندمیک ساخته شود. 

فیلم بعد از اکران نامزد دو جایزه اسکار شد که یکی از آنها برای برد پیت به خاطر بازی بینظیرش در نقش یک خل و چل روانی بود. هر چند پیت نتوانست آن جایزه را از آن خود کند اما در مراسم گلدن گلوب، جایزه نقش مکمل مرد را از آن خود کرد. فیلم با بودجه 

29 میلیون دلاری ساخته شد اما نزدیک به 170 میلیون دلار فروش داشت تا برگ برندهای برای تیم سازنده محسوب شود.

 

با زامبیها میرقصد

 

نام فیلم: 28 روز بعد

کارگردان: دنی بویل

بازیگران: سیلیان مورفی، نئومی هریس، برندان گلیسون

تاریخ اکران: 27ژوئن2002

دنی بویل؛ مطمئنا اولین تصویری که با آوردن این نام در ذهن شما پدید میآید، فیلم «میلیونر زاغهنشین» است که چند سال پیش همه مجسمههای اسکار را یک تنه درو کرد و به یکی از مشهورترین فیلمهای این کارگردان خوش قریحه انگلیسی سینما تبدیل شد. اما اگر میلیونر زاغهنشین را در نظر نگیریم، در کارنامه نهچندان پربار او میشود فیلم« 28 روز بعد» را دید که یکی از بهترین فیلمهای پاندمیک سینمای جهان محسوب میشود و در بیشتر تاپتنهای سینمایی در این ژانر در رتبههای بالا قرار میگیرد.

تصویری که فیلم جلوی تماشاگر قرار میدهد، بسیار تکاندهنده و هولناک است. پخش شدن ویروسی بر اثر اشتباهات انسانی در بین شانپانزههای یک آزمایشگاه باعث میشود در عرض 28 روز کل شهر لندن به یک مخروبه بدون انسان تبدیل شود. بازماندگان این حادثه به مراکزی برده میشوند تا به این ویروس مبتلا نشوند. اما قهرمان داستان ما، جیم درست وقتی که 28 روز از زمان حادثه گذشته در یک بیمارستان از کما بیدار میشود.

انسانی را تصور کنید که قبل از رفتن به کما، شهری را میدیده که زندگی در آن جریان داشته و آدمهایش به کار و تلاش روزانه مشغول بودند. اما حالا... همان انسانها تبدیل به موجودات درندهای شدهاند که میتوانند هر انسانی را در یک چشم به هم زدن از زندگی ساقط کنند. زنده ماندن جیم و چند نفر دیگر در بین خیل عظیم زامبیها سوژه اصلی بویل در این فیلم است که تعقیب و گریزهای نفسگیر آن شما را میخکوب خواهد کرد. فیلم با بودجه 8 میلیون دلاری ساخته شد اما در عوض 82 میلیون دلار در گیشهها فروش داشت.