کفش قرمز
- دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۳۳ ق.ظ
ارمیون-دخترک
طبق معمول هر روز جلوی ویترین کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت
نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد
:اگه تا پایان ماه هر روز بتوانی تمام چسب زخم هایت را بفروشی آخر ماه کفش های
قرمز رو برات میخرم
دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خودش گفت یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت صد نفر آدم زخم بشه تا .... وبعد شانه بالا انداخت و به راه افتاد و گفت :نه خدا نکنه..... اصلا کفش نمی خواهم
فقر اخلاقی به مراتب وحشتناکتر و غیر قابل تحمل تر از فقر مادی است
کانت
- ۹۲/۰۳/۲۷
ولی هنوز هم برام زیباییش رو از دست نداده.....!!!